حسی که رفت

ساخت وبلاگ

مـَرد

کـه

ترسیمی از شوکتِ 

قله های دَرد بــود

چیزی

 از عشقــ

نمی دانست ____

و اینگونه

در پِیِ

بی رحمیِ آن دزدِ 

روحـــــُ

مرگــــٔ

بـــود

+ نوشته شده در بیست و هفتم خرداد ۱۴۰۰ ساعت 10:26 توسط نرگس سیفی  | 

حسی که رفت...
ما را در سایت حسی که رفت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : narges-seyfi بازدید : 35 تاريخ : يکشنبه 5 تير 1401 ساعت: 9:04

شاید پرستیدن می خواست__

نه اما

بوسیدن

اینگونه در تردیدی بی پاسخ به دام افتاده بود

+ نوشته شده در نهم شهریور ۱۴۰۰ ساعت 14:49 توسط نرگس سیفی  | 

حسی که رفت...
ما را در سایت حسی که رفت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : narges-seyfi بازدید : 52 تاريخ : يکشنبه 5 تير 1401 ساعت: 9:04

ای دوست ترا به خالق گلها و به جریان بی چون و چرای فصل ها سپردم___ حسی که رفت...
ما را در سایت حسی که رفت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : narges-seyfi بازدید : 40 تاريخ : يکشنبه 5 تير 1401 ساعت: 9:04

اگر مسیح هزار بار در بیت اللحم زاده شود
تو را چه سود ، که یک بار در تو زاده نشد 
و همچنان دلمرده و بی نوا ماندی.
این صلیبِ بزرگِ کلیسای اعظم نیست
که روحِ تو را نجات خواهد بخشید ،
بلکه صلیبِ درونِ توست
که می تواند روحِ بیمارت را شفا بخشد 
و نقصانت را به کمال آورد.

نوشته ی " آنجلوس سیلِسیوس " از کتاب 365 روز

حسی که رفت...
ما را در سایت حسی که رفت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : narges-seyfi بازدید : 59 تاريخ : يکشنبه 27 بهمن 1398 ساعت: 0:21

شب هایِ

دور

از

او

چه  عمیـــق 

مراعاشق 

شده 

بودی  ...

به  مثالِ  غرق  شدن

در  ساحلی  که

خالی  شدنِ  زیر  پاهامان

یک

مضحکه”

خیالبافیِ  شدید

بود

حسی که رفت...
ما را در سایت حسی که رفت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : narges-seyfi بازدید : 69 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 0:02

میدانی،شبیهِ  چه  کسی

دوستتدارم؟!

شبیهِ  زنی  که

شب  هنگـام

بیرمق

بهدنبال  لباس  خوابِ

 حریری اش

می  گردَد

و  نیمه  شب

در  خواب

چیزی  شبیه

  به 

همان

لطافت  را

 خیس  از  عرقِ 

همآغوشیِ 

تو

برتَنِ

 همبَستَرَت

می بینَد

..

و همانطور بی سرانجام و بی فکر

بر 

بی سرانجامیِ

سام ًَ ش

آه

می ککِشَد

نبودَنَت را

و

با

اویِ

بی

هم

رفتَه ات

را

حسی که رفت...
ما را در سایت حسی که رفت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : narges-seyfi بازدید : 46 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 0:02

پُل هایِ

به تو برگشتن را خراب کرده بودمُ

این روزها

مشغولِ

خراب کردَنِ

پُل هایِ

به او

رسیدَنَنَم

هیچ از هیچ

گُل یا پوچ بودنِتان

را نمی دانم

 

و تنهایی ام 

را

 

مشغول 

معماریِ

دست سازه ای

بِتُنی

از

خود بودنُ

خود رَفتَنَم

به

مثالِ

بنایی بس عظیم 

و

دست نیافتنی

مثلِ

سالِ

 

2018 

 که گذشت

 

حسی که رفت...
ما را در سایت حسی که رفت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : narges-seyfi بازدید : 66 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 0:02

تا

کی

تجربه هایِ کنار تو هست شده ام  را

نفس  بکشم

تا

کی

چشمهایم  را

به 

روشنیِ

خاطـرههایت

ببندم

و

تا

کی

به 

یادت

فقط 

به دور دستهاییِ

از

بودنت

بوسه  بزنم

خبری  از  بی  خیالیِ 

روزگارِ  سردم

بگیر

و

گرم  کن

شریانهایِ

از  تو  سرد  شده ام

را

حسی که رفت...
ما را در سایت حسی که رفت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : narges-seyfi بازدید : 62 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 0:02

اینبار 

هم

چشمهایِ 

مـنو

زنی

تنها 

وقصه  ای

که

 

دوباره  بی  شیدا

 

کهنه  قابِ 

تنهایی  ام  یادت  هست؟!؟

هنوز  منهستم  وخیالت

و

آن  دِلی  که  با  شَهوتِ  نیمهبه  خوابرفتهات

شکست  ..

حسی که رفت...
ما را در سایت حسی که رفت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : narges-seyfi بازدید : 59 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 0:02

با  یادِ فَریبت

تابِ  دِلم 

باز به

شب رفت

...

و 

نفسم باز به خواب رفت

با یادِ فریبت

دِلَکَم

باز

به آن چتر بنفشُ

و دفترچه ی  یادگاریُ

آن تصویر

از برجِ

هیچ یک از ما نرفته اِمان

بااااز

به

رویایِ

با تو زیست نشده یِ

سوئیس

رفت

 

حسی که رفت...
ما را در سایت حسی که رفت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : narges-seyfi بازدید : 72 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 0:02